کاش یه کلاه کابویی داشتم
کاش یه کلاه کابویی داشتم

کاش یه کلاه کابویی داشتم

برهوت

یه وقتایی حس میکنی قلبت تبدیل شده به یه کویر به یه برهوت 
مثل یه تکه یخ سرد و بی روح 
اما درونت پر از محبت ه که میخوای همه شو بدی ب یه نفر دلت میخواد همه وجودتو بهش بدی 
اما میترسی
 ترس از اینکه نکنه محبتت رو پس بزنه ترس از اینکه نیمه راه ولت کنه 
این جور وقتا ترجیح میدی تنها باشی 
و دلت همون برهوت باقی بمونه 
اما همچنان امیدواری که یه نفر مثل ابر بیاد و این کویر تشنه رو سیر آب کنه
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد